کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
یلدایلدا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

فرشته زندگی ما kimiya omidetayebe

فرشته نویسنده وبلاگ هستم

باغچه ي كاغذي

دفتر چهل برگ من چهل تا باغچه داره مدادمن هميشه گل توي اون مي كاره  اين باغچه ي كاغذي گلهاش هميشه سبزه نه آب ميخواد نه آفتاب     هرچي بگي مي ارزه     ...
10 مهر 1390

كتاب نو

مامان برام كتاب نو خريده هيچ كسي مثل اين كتاب نديده  از ابر و باد و خورشيد و ستاره شعرها و قصه هاي تازه داره  كتاب نقاشي هاش قشنگه باغي پراز گلهاي رنگارنگه  براي من يه دوست مهربونه   هرچي كه من مي پرسم اون مي دونه     توي كتاب شعرم          شعراي خنده داره مي خونم ومي خندم           شادي برام مياره  دونه به دونه شعرهاش         شيرينه مثل قنده   هر كي اونو بخونه         خوشحال ميشه مي خنده           تو كوچه راه مي رفتم كه با...
10 مهر 1390

روز دختر

کیمیاجون امروز سالروز تولد حضزت معصومه (س)خواهر گرامی حضرت رضا (ع) وروز دختر می باشد این روز را به تو وهمه ناز دخترای نی نی وبلاگی تبریک میگم وآرزوی سلامتی ونشاط برای همه دخترای گل ودوست داشتنی این آب وخاک را دارم دعا کنیم که در این روز عزیز همه ی دخترای خوب مان خوشبخت وعاقبت بخیر شوند انشاالله   ...
8 مهر 1390

من میگم .تو میگی

من میگم چکار کردی ؟ تو میگی ثبت نام کردم من میگم بالاخره کجا؟ تو میگی مهد قرآن من میکم کجا ؟اسمش چیه ؟ تومیگی نمیدونم اسمشو من میگم خوب برو از مامانت بپرس تومیگی باسه خبلشو میدم من میگم از کی میری؟ نومیگی از فدا من میگم با کی؟ تومیگی با ماسین بابایی من میگم کلاس چندم ؟ تومیگی کلاس ابل من میگم چی بخونی تو میگی قرآن. شعر.دلس .بازی. سرسره بازی من میگم منم باخودت میبری؟ تومیگی نه مهد که جای عمه عسلا نیست خلاصه یکی من بگو  یکی تو جواب میدی . بالاخره خسته میشی .میگی من لالا .. نه اینکه مهد رفتنو دوست داری میخوای که زود بخوابی تا زود تر صبح بشه وبر ...
1 مهر 1390

بابا آب داد

آنکه شبهای مرا مهتاب داد  روز اول گفت بابا آب داد ای طنین درس عشقت دلپذیر مثل رودی در فرا دست کویر درکلاس تو دلم آرام بود در کتابم درسی از بادام بود در خیالم درسی از سارا مانده است در کفم بادام دارا مانده است ای فدای تو تمام هست ونیست دفتر دل مانده است در سودای بیست تا الفبا را به من آموختی در دلم نور ونوا انداختی با تو خوش مانده ست یاد کودکی بوی جوی  مولیان  رودکی روز اول سال تحصیلی همه دختر پسرا مبارک           ...
1 مهر 1390

بوی ماه مهر

باز آمد بوی ماه مدرسه................ باز فصل پاییز این فصل دل انگیز آمد صدای خش خش برگها زیر پای  دانش آموزانی که همراه با مادر ودر دستش شاخه گلی که به معلمش  هدیه کند شوق وشور کودکی........ کفش نو .لباس نو .مداد ودفترای تمیز .. همه وهمه یادش بخیر بچه بودیم از  شوق مدرسه رفتن اونم خودمون در  نزدیکترین مدرسه وبا پای خودمون  تا صبح خواب نداشتیم    حالا بابا مامانا از بچه ها شوق  وشورشون بیشتره فیلمبرداری میکنندوعکس میگیرند واز زیر قرآن  ردشون میکنند  .سرویس گرفتن وشهریه  دادن ودفترای شیک وزیباوچاشتای  خوشمزه و آخر...
1 مهر 1390

اول مهر 90

حالا بگم برای نازنین گلم که امسال اولین مهرماه از عمرمه که درمنزل هستم آخه میدونی من جامو با تو عوض کردم یعنی میز ونیمکت ودرس وکتابو گذاشتم کنار وشما دخمل گل گلابی رفتی بسوی کسب علم ودانش.  خیلی جالبه نه ؟ روز گاره دیگه !همینطوری برای خودش میچرخه و آدمارو هم می چرخونه یکی میاد یکی میره . زمونه ست دیگه امیدوارم زمانی هم بیاد که ما شاهد موفقیتهای تو در سالهای آتی باشیم   این چند شاخه  ی گل تقدیم همه ی معلمای خوب ومهربون   ...
1 مهر 1390